برخی از افرادی که در زندگی روزمره با آنها مرتبط هستیم، آنقدر پرانرژی و حامل امواج مثبت حسی هستند که حتی تصور نبودن آنها برای مدتی کوتاه نیز دشوار است.
و چه زیباست حقیقت را یافتن و پیش از اتمام مهلت محدود زندگی، آن را فریاد زدن!
آیا ارتباطی بین مرگ مشکوک دکتر اسکات بنت و وجود آزمایشگاههای بیولوژیک آمریکا در شرق اروپا (از جمله اوکراین) وجود دارد؟ تعبیر "عماد مغنیههای آمریکایی" حاج نادر برای چه کسانی بود؟
حامد قشقاوی
مدیر بینالملل افق نو
سحرگاه 4 آذر 1403
(تصاویر در انتهای متن پیوست شده است.)
هنوز باورم نشده که متن زیر را درباره یکی از صمیمی ترین دوستانم مینویسم. از طرفی هنوز در شوک هستم و حالم اصلا مساعد نیست اما به درخواست رفقا چند خطی نوشتم در حالیکه چشمان خیسم چند دقیقه یکبار امکان دید صفحه نمایش را از من میگیرد و از طرف دیگر هیچ چیز مانند تبدیل احساس به کلام آرام نمیکند مرا و هر چه میگذرد گویا غیرقابل باورتر است این گزاره خبری: "افسر سابق جنگ روانی ارتش آمریکا اسکات بنت به صورت مشکوکی درگذشت."
روز خیلی شلوغی داشتم. در میانه یکی از جلسات، خبر مرگ مشکوک بنت را دیدم و اصلا دوست نداشتم باور کنم. با این حال نگرانی ادامه داشت و همان زمان دو بار با او تماس گرفتم. کسی که همیشه برخط بود و تماسهای واتساپی با او Ringing بود حالا چند ساعت است که فقط Calling است. بهت زده بودم و گویا هنوز متوجه اتفاقی که رخ داده بود نشده بودم. آقای منتظمی کار مهمی را برای شب از من مطالبه کرده بود اما گویا گیج بودم میخواستم حواسم را به چیز دیگری پرت کنم. در میان راه حدود ساعت 10 شب به منزل مادربزرگ رفتم تا بهانهای پیدا کنم تا ذهنم را درگیر حاشیهای کنم، اما در پس زمینه حال و احوال کردنها، آخرین دیالوگهای چند روز پیش با بنت، تصاویر ساعتها گفتگو با او و خندیدنهای نابش در مقابل چشمانم رژه میرفت.
شب دیر به منزل آمدم و آخرین پیامهایم با بنت را مرور کردم و حالا کم کم داشتم متوجه میشدم. ساعت نزدیک 5 بامداد است و هنوز باورم نیست اسکات بنت، کوه انرژی، که چند روز پیش با او حرف زدم، دیگر در میان ما نیست. دیگر دوستان او نیز، هنوز در شوک هستند.
برخورد همکاران خبرنگاری که به لطف شبکهسازی بیست ساله حاج نادر در غرب، اکنون با کارشناسان خارجی برای خبرگزاریها و شبکههای تلویزیونی مصاحبه میکنند، با خبر فوت دکتر بنت، مانند یک رخداد رسانهای در میان دهها خبر روزانه است. اما آنچه استاد طالبزاده به ما آموخته بود حفظ و استمرار ارتباط چهره به چهره با آزادگان غربی و دادن ابعاد شخصی به این رابطه بود تا در ذهن طرف مقابل این تصور ایجاد نشود که فلانی از فلان مجموعه چند ماه یکبار و فقط برای یک مصاحبه به سراغ من میآید و اگر من هم نباشم با فرد دیگری مصاحبه میکند. لذا بر اساس تفکر و ابتکار حاجی که حقیقتا در روابط عمومی و فن ارتباط گیری قدرت بالایی داشت از 2013 که به مجموعه اضافه شدم، صدها ساعت گعدههای حضوری و غیرحضوری به صورت هدفمند و روش مند موجب شخصیسازی ارتباطات با این آزادگان غربی شد. در همین بستر، رابطه با دکتر بنت نیز فراتر از تعاملات کاری و حرفه ای پیش رفت و شکل کاملا دوستانه به خود گرفت. حقیقتا حاج نادر در کنار نظریهپردازی در حوزه رسانه، استاد مسلم ارتباطات نیز بود.
گلزار شهدای کرمان (سالگرد حاج قاسم - زمستان 401)
و حالا دکتر Scott Bennett افسر سابقِ جنگ روانی ارتش آمریکا، همکار پیشین اسنودن در Booz Allen Hamilton و کارمند سابق حوزه ضدتروریسم وزارت خارجه در 53 سالگی
اینها اسامی برخی از منتقدین صهیونیسم و امپریالیسم هستند که طی سالهای اخیر و کاملا مشکوک، فوت شده و یا بدون علائم هیچ بیماری زمینهای، جسد بیجان یا مسمومشان پیدا شده.
شاید در آینده فرصتی فراهم شد تا کمی در خصوص چگونگی مطالعه و پژوهش، شناسایی و برقراری ارتباط اولیه با بنت (سال 96) و حضور او در ششمین کنفرانس بینالمللی افق نو(خرداد 97) و نیز سفر دومش به مناسبت سالگرد حاج قاسم (زمستان 401) که چقدر شیفته شخصیت سردار سلیمانی بود بنویسم؛ درباره مهربانی و شفقت او در عین جنگندگیاش برای حق و حقیقت، بُعد روحانی شخصیت او که فراتر از یک کاتولیک عملگرا بود، اهمیتی که برای سنتهای فرهنگی و دینی قائل بود، مبارزاتش با به قول خودش "انحرافات جنسی که نسل بشر را نشانه گرفته" و پروفسور مایکل جونز در کتاب "آزادی جنسی و کنترل سیاسی" خود توضیح داده، قدرت او در شبکهسازی و اتصال سرپلها، بذلهگوییهای خاص، شیرین و فیالبداههاش (مانند حاج نادر) ... و چرایی اینکه حاج نادر برای معرفی طبقهای که بنت به آن تعلق داشت از عبارت "عماد مغنیههای آمریکایی" استفاده میکرد. از 2005 درگیر برگزاری رویدادهای بینالملل بوده ام و از 2013 با طیف وسیعی از چهرههای ضدجنگ غربی مرتبط هستم و قابل لمس بود که یک یک این چهرههای آزاده، عناصر ویژه شخصیتی خود را دارند. اما حقیقتا بِنِت از آن دست آدمهای خوشمشرب و دارای معنویتی بود که حتی چند دقیقه تبادل فکری با او، نه تنها موجب تغییر حس و حال بلکه منجر به افزایش داشتههای اطلاعاتی میشد.
Peter Van Buren که 24 سال در وزارت خارجه بود پس از اتمام کنفرانس مشهد (خرداد 97) بازگشت آمریکا، اما بنت، دکتر فیلیپ جبرالدی (افسر سابق سی.آی.ای)، مایکل مالوف (مشاور ارشد سابق سیاستهای امنیتی در دفتر وزیر دفاع) و دکتر مایکل اسپرینگمن (دیپلمات سابق) به تهران آمدند و جلسهای دوستانه با شهید دکتر امیرعبداللهیان داشتیم و بعد از دیدار و در زمان خروج امیر دیپلماسی، نکته ظریفی در خصوص بنت به بنده گفت. در هتل هم زینب سلیمانی آمد و گپ و گفت دوستانهای داشتیم و خیلی ابراز علاقه کرد به ژنرال سلیمانی.
بنت یک افشاگر بود که خندههاش من را به یاد خندههای مالکولم ایکس میانداخت که چند ماه قبل از ترور در 39 سالگی وقتی خبرنگار از او میپرسد "آیا از اتفاقاتی که به دلیل این افشاگریها ممکن است برای شما رخ دهد نمیترسید؟" و او پاسخ میدهد نه من نگران نیستم و باور دارم که 20 سال پیش مرده ام و مانند کسی زندگی میکنم که پیش از این هم مرده است و هیچ نوع ترسی از هیچ چیز و هیچ کس ندارم."
I dont worry, I'm a man who believed I died 20 years ago
I probably am a dead man already
پوزخندی که مالکولم ایکسها و جولین آسانژها و اسکات بنت ها به دنیا و ما فیها می زنند از جنس خندههای رزمندگان دفاع مقدس است که تصویرشان در مستندهای روایت فتح ثبت شده و حقیقتی را که میبایست یافته و گنج را پیدا کردهاند. دیگر چیز جذابی در این جهان برایشان باقی نمانده است. در اولین سفری که به ایران داشت در خرداد 97 حدود سه صبح بود که از فرودگاه به سمت هتل میآمدیم که از ماشین از کنار حرم عبور کرد و اسکات در حالیکه چشمانش تر شده بود پرسید حامد اینجا کجاست؟ گویا در جستجوی معنویتی گمشده بود و چقدر یاد حرف حاج نادر میافتم که "کلیسا دیگر چیزی برای مخاطب خود ندارد و غرب از مسیحیت بی روح عبور کرده است."
اما چند نکته غیرعادی در خصوص فوت مشکوک دکتر اسکات بنت که برای آنها که از نزدیک با او مراوده داشتند، قابل توجه است:
1- او به سیستم تغذیه و سلامت بدن خود به شدت اهمیت میداد.
2- ورزشهای روزانه و استمرار آمادگی رزمی او از زمان ارتش، موجب بالا نگه داشتن سطح ایمنی و هشدار بدنش شده بود.
3- چه در تعاملات فردی و چه در کارهای گروهی، او نه تنها فردی پرانرژی و باحرارت بود، بلکه ایدهپرداز و مبتکر طرح نیز بود.
مرور فعالیتهای ماههای آخر او:
سال گذشته همین روزها به دعوت راشاتودی برای تهیه یک مستند به دونباس اوکراین رفته بود و گزارشات مستقیمی ارسال میکرد که در یکی از آنها نوشته شده بود (پیوست در ذیل آمده است): "اگر برای من اتفاقی افتاد و یا سی.آی.ای/اف.بی.آیی این گزارشات را حذف کرد، آنها را دانلود کنید: "مصاحبههایی در خصوص یافتههای من پیش از بازگشت به آمریکا"
خاطرم هست چند بار در خصوص آزمایشگاههای بیولوژیک آمریکا به صورت کلی در شرق اروپا و به صورت خاص در اوکراین صحبت کرده بودیم و میگفت شواهد و دلایل کافی برای اثبات این ادعا موجود است. (موضوعی که پس از تنها چند ماه از جنگ اوکراین برای سیستم امنیتی آمریکا تبدیل به خط قرمز شد.)
خردادماه یک روز بنت پیام داد که پاسپورت اسکات ریتر، افسر اطلاعاتی سابق نیروی دریایی آمریکا، قبل از سفر به روسیه در فرودگاه، ضبط شده است. اف.بی.آی نیز او را تهدیدکرده است. خود بنت هم بعد از اولین سفر به ایران (خرداد 97) که روادیدش با پیگیری شخص شهید امیرعبداللهیان صادر شده بود، چندین بار در آمریکا مورد بازجویی قرار گرفت و تهدید به پرداخت جریمه و زندان شده بود. بر اساس قوانین وزارت خزانهداری آمریکا اگر نهاد/شخص تحریم شده در"برگزاری" یا "حمایت مالی" یک رویداد نقشی نداشته باشند مشکلی برای حضور فرد آمریکایی در آن رویداد نیست و به همین دلیل ما نیز پس از اینکه ذیل دستور اجرایی 13224 جرج بوش مورخ 23 سپتامبر 2001 درباره حمایت مالی از تروریسم قرار گرفتیم در زمان حضور این مدعوین آمریکایی کنارشان هستیم اما روند "برگزاری" و "حمایت مالی" توسط موسسات مدعو صورت میپذیرد. با این حال بنت در پاسخ عدهای که میگفتند "حالا که محدودیت و فشار هست چه اصراری به این رفت و آمدها؟" میگفت "این واکنش نوعی تن دادن به تمامیتخواهی اسرائیل و خودکامگی و استبداد دولت صهیونیست آمریکاست و پذیرش و عقبنشینی در این حوزه مساوی با ذلت است." پس از سفرش به دونباس، حساسیت سیستم امنیتی بر روی او بیشتر شده بود. در فضای پسا 7اکتبر خود بنت با یکی از دوستان ایرانی چندین بار ایده برگزاری رویدادهایی با حضور حامیان غربی فلسطین و چهرههای ضداسرائیلی آمریکا را مطرح کرده بود و حتی پیگیر شده بود که مدعوین آمریکایی که تمکن مالی دارند، خود هزینه بلیط را پرداخت کنند و لیستی از اسامی آنها نیز تهیه کرده بود. ایده مدرسه تابستانه آرون بوشنل از دل همین گفتگوها در بهار امسال بیرون آمد. با اینکه برای چهلم شهید هنیه برخی از دوستان ایده اولیهای دادند و به دلایلی برگزار نشد، اما بنت خیلی پیگیر ایجاد زیرساخت برای گفتگوهای جهان پسا 7 اکتبری شده بود (که اعتقاد داشت همانگونه که جهان به قبل از 11 سپتامبر برنگشت، به پیش از 7 اکتبر هم برنخواهد گشت). حتی بلیط را نیز با هزینه شخصی خریداری کرده بود. اما پس از لغو رویداد گفت هیچ مشکلی نیست و تاریخش را تغییر میدهم. گویا هیچ وقت در پوست خود نمی گنجید و به قول دیوید بارسامیان که در خصوص حاج نادر میگفت He had a spark in his heart، در وجود اسکات هم یک آتشی شعله ور بود. حاج نادر میگفت اینها در ظاهر درکی از شیعه ندارند اما در عمق که میروی و تفسیر آخرالزمانیشان را میبینی، می فهمی که در کلیات با ما یکی هستند. تهدیدهای گوناگون، حملات فیزیکی، ناامن کردن فضای خانواده و دوستان، از کار بیکار شدن، تخریب جایگاه، ترور شخصیت، پروندهسازی و موارد دیگر در مورد این افراد، سبب شده بود حاج نادر سالها پیش درباره آنها بگوید: "کاری که اینها در وسط میدان اصلی مبارزه با اسرائیل درغرب می کنند، کمتر از کار حزبالله لبنان و انصارالله یمن نیست."
همه ما بین دوستانمان افرادی هستند که هر روز باهم تبادل مطالب و پیام داریم. از 15 اکتبر اسکات کم پیدا شد و حقیقتا نگران شدم و تلاش کردم با بهانههای مختلف خبری از او بگیرم.
10 Oct:
I’m going to have to postpone it till after November 3. I think I told you, my dear friend Paulj Taylor died and his funeral is November 3 so I will not be able to come until after that. Paulj Taylor was the gentleman that you and I did a show together with a few months ago. He was found dropped dead in his backyard Heart attack. I will let you know
16 Oct:
I’m at a health spa for 10 days. I won’t be doing any business until I conclude it.
Internet is very sporadic and I’m intentionally staying away from it
4 Nov:
Recovering in
CALIFORNIA
5 Nov:
I have to change the ticket pal until I restore my health.
11 Nov:
Not sure yet depends on my health man
12 Nov:
Doing OK pal checking out next couple days
15 Nov:
Honestly, pal I don’t think I’m gonna be able to do anything until after January. I just got out of the hospital weak and I’m afraid it could kill me. I might be able to do a zoom call.
افت ناگهانی سلامت او در روزهای اخیر عجیب بود. چرا که از قبل چنین مشکلی نداشت و چیزی هم نگفته بود (معمولا به دوستان صمیمی در خصوص چنین مواردی فورا اطلاع رسانی میکرد) و حلقه دوستان نزدیک هم هیچ نشانه مرتبطی ندیده بودند. اینکه در آخرین پیام اشاره میکند پس از خروج از بیمارستان ضعیف شده و نگران است که (این ضعیف شدن) او را بکشد ....
در این مواقع حاج نادر مانند کوهی استوار کنارمان بود و راحت تکیه میدادیم به او، کپ میزدیم و روحیه میگرفتیم . . . به ویژه اینکه اسکات از تیپ آمریکاییهایی بود که به قول حاجی برای آنتن "آن" داشت و در کنار محتوای غنی، شیوه بیان جذابی برای مخاطب داشت. ولی حاجی همیشه میگفت "رویش های جدیدی در راه است" و حقیقت میدانی در غرب و دانشگاهها این حرف را تصدیق میکند.
دکتر اسکات بنت (افسر آمریکایی) در خصوص جنگ روانی
پ.ن: بنت مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه ایالتی سنخوزه، کارشناسی ارشد را از دانشگاه جرج میسون و دکتری را از دانشگاه کاتولیک آمریکا دریافت کرده است.
چند عکس یادگاری پس از لینکهای ارسالی بنت آمده است.
Reports from Donbass:
In case anything happens to me, or CIA/FBI scrubs them, download these.
interviews on my findings before I return to America